اگر بیتفاوت باشیم و برای رفع گرفتاریها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود؛
در مقابل خطرهای دینی چه باید کرد؟ آیا نباید فکری و چارهای بکنیم، یا بگذاریم هر چه شد، شد! و هر چه بر سر ن و مردان و پیر و جوان ما آمد، آمد؟!روایات بسیارى از حضرت امام محمّدباقر ( علیه السلام ) درباره مهدى موعود ( علیه السلام ) رسیده كه قسمتى از آنها درباره سیره و صفات آن حضرت است و هر كدام از آن روایات، گوشه اى از صفات و حالات و سیره آسمانى آن بزرگوار را بازگو مى كند و اینك این چند مورد را یادآور مى شویم.
این آیه براى قائم آل محمّد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و یاران او است. خداوند، مشارق زمین و مغارب آن را به آنان مى دهد:
یُظْهِرُ الدِّینَ وَ یُمِیتُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ وَ بِأَصْحَابِهِ الْبِدَعَ وَ الْبَاطِلَ كَمَا أَمَاتَ السَّفَهَةُ الْحَقَّ حَتَّى لَا یُرَى أَثَرٌ مِنَ الظُّلْمِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور؛ 2
خداوند به وسیله او دین را غالب و پیروز خواهد گردانید و به وسیله او و یاران او بدعت و باطل را از بین خواهد برد، همان گونه كه سفیهان، حق را از بین برده و نابود كردند، اثرى از ظلم دیده نمى شود و امر به معروف كرده و نهى از منكر مى كنند و عاقبت امور از براى خداوند است.»
آنچه در این عبارت شاخص است، ظاهر نمودن دین، از بین بردن بدعت ها، محو كردن آثار ظلم و امر به معروف و نهى از منكر است. همه این امور به دست حضرت ولى عصر ( علیه السلام ) صورت خواهد گرفت و با خواست و اراده آن بزرگوار تحقّق خواهد یافت و البتّه یاران آن بزرگوار، ایشان را در این امور یارى مى كنند.
اینها صفات نورانى و سیره مقدّس آن بزرگ مصلحى است كه در آخراّمان ظهور مى كند و از خاندان پیامبر اكرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و از اعقاب و ذریّه آن حضرت است. آرى سیره و صفات او طبق این روایت:
الف) عمل به كتاب خداست. او به قرآن كریم عمل مى كند و طبق كتاب آسمانى اسلام حركت نموده و گام برمى دارد او قرآن را در براى تشریفات نمى داند؛ بلكه آن را كتاب عمل مى داند كه باید در جامعه پیاده شود و كارهاى روزمرّه جامعه با آن انطباق پیدا كرده و به عنوان منشور نجات و رهایى جامعه به اجرا در مى آورد.
ب) برنامه و سیره آن حضرت نهى از منكر است. بنگرید كه حضرت باقر ( علیه السلام ) این مطلب را به چه صورتى ادا مى كنند. مى فرماید: و لا یرى منكراً الّا انكره» او منكر و خلاف شرعى را نمى بیند جز اینكه اعتراض مى كند و خروش برمى آورد و عدم رضایت خود را نسبت به انجام آن منكر در جامعه ابراز مى دارد. او طبیعت منكر و جنس عمل بد را آفت و آسیب جامعه دانسته و عامل فساد امّت، عایق انسان از خدا، جهان ابدى و سیر اكمالى مى داند و از این رو نه تنها خود از اعمال بد و كارهاى نادرست و مورد انكار دورى مى گزیند كه هر كسى مرتكب آن شود نیز مورد انكار و اعتراض آن حضرت قرار خواهد گرفت، منكر هر منكرى باشد و مرتكب آن هر كس باشد.
یعنى پیامبر در میان امّتش با نرمى و مهربانى سیر كرد، همواره با مردم الفت مى گرفت ولى قائم، با قتل و كشتنِ سركشان سیر مى كند كه در كتابى كه با اوست امر به او شده كه با قتل حركت كند و كسى را به توبه فرا نمى خواند واى بر كسى كه با او مخالفت و دشمنى كند.»
شایان ذكر است كه در این روایت آمده كه امام زمان ( علیه السلام ) به سیره پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رفتار نمى كند. حال آنكه در روایات بسیارى آمده كه سیره او سیره رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است و سیر و حركت آن حضرت را خواهد داشت و چه بسا تصوّر شود كه این روایت با آن روایات منافات دارد و ناهماهنگ است.
ولى تأمّل در این روایت، خود رفع كننده مشكل است؛ زیرا این روایت جهت قیام به سیف، مأمور به قتل بودن و نفى تشابه مى كند. آرى پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) هر چند بالأخره جنگید و غزواتى در دوران آن حضرت روى داد، ولى قیام و حركت او همراه با قتل و كشتن افراد نبود؛ بلكه مأمور بود كه با ایجاد الفت و با نرمى و مدارا دعوت را آغاز كند؛ در حالى كه امام زمان ( علیه السلام ) طبق منشورى كه در دست دارند، مأمور به قتل طاغیان است و از آن طرف امام زمان ( علیه السلام ) در منهدم ساختن اساس كفر و ضلال و از بین بردن عادات زشت و قوانین و نظام هاى باطل همانند پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم )، رفتار نموده و راه آن حضرت را سیر مى كند و همان اهداف را دنبال مى نماید.
امّا اینكه در این روایت آمده كه از كسى درخواست توبه نمى كند یا كسى را امر به توبه نمى نماید، این هم اشكالى به بارنمى آورد؛ زیرا درخواست توبه نكردن یك مطلب است و قبول نكردن توبه مطلب دیگرى و آنچه كه در اینجا نفى شده، درخواست توبه است؛ ولى اگر كسى خود به خود توبه كرد، چه بسا كه بپذیرد و مى پذیرد؛ زیرا مقتضاى اطلاقات آیات و روایاتى كه راجع به توبه داریم، پذیرش آن است و اینكه توبه انسان تائب، مقبول واقع خواهد شد و شخص نادم و پشیمان را رد نخواهند نمود.
یا اینكه مقصود، گناهانى است كه حدّ آنها قتل است و توبه هر چند پذیرفته شود؛ ولى حكم قتل را برنمى دارد، مانند ارتداد و امثال آن كه در عین حالى كه شخص توبه مى كند، حكم قتل از او برداشته نخواهد شد.
و امّا اینكه چرا آنقدر از اشخاص را مى كشد، پاسخ آن روشن است؛ زیرا بعد از آن همه اتمام حجّت و دعوت و ابلاغ پیام دین در دوران غیبت صغرا و كبرا و فرا رسیدن روز ظهور، اگر كسى به خود نیامده باشد، معلوم مى شود كه او عنصرى ناباب و ناپاك و خطرناك است و عضوى است كه مخلّ سلامت اعضاى دیگر بوده و فساد را به همه جا مى كشاند و عضو سرطانى چه چارهاى جز قطع كردن و بریدن دارد؟
بسوزند شاخ درختان بىبر سزا خود همین است هر بىبرى را
پى نوشتها:
(1). سوره حج (22)، آیه 41.
(2). بحارالانوار، ج 51، ص 47.
(3). همان، ج 49، ص 266.
(4). غیبت نعمانى، ص 231.
(5). بحارالانوار، ج 52، ص 354؛ غیبت نعمانى، ص 233.
خشم، ناامیدی، ترس و دیگر احساسات منفی» همگی بخشی از تجربه ما هستند. همه آنها میتوانند منجر به استرس شوند و همیشه تلاش میشود که نادیده گرفته شوند. اما واقعیت این است که این احساسات میتوانند به سلامت ما کمک کنند. رویکرد بهتر این است که بهجای انکار کردن، این احساسات را مدیریت کنیم. همراه ما باشید، میخواهیم به شما بگوییم با احساسات منفی خود چه کنید.
مدیریت احساسات منفی
ایده مدیریت کردن احساسات منفی ایده پیچیدهای است.مدیریت کردن بهمعنای نادیده گرفتن این احساسات نیست، تلاش برای نادیده گرفتن آنها معمولا باعث نتیجه مع میشود. همچنین معنای مدیریت کردن این نیست که اجازه دهید این احساسات منفی زندگی شما را نابود کنند. مدیریت کردن احساسات منفی بیشتر بهمعنای پذیرفتن این واقعیت است که ما آنها را احساس میکنیم. سپس باید مشخص کنیم که چرا چنین احساسهایی وجود دارند و به خودمان اجازه دهیم پیامی را که آنها ارسال کردهاند، دریافت و به سمت جلو حرکت کنیم. (بله این جمله ممکن است کمی عجیب بهنظر برسد، اما قطعا احساسات طوری طراحی شدهاند تا پیامیهایی را برای ما ارسال کنند که اگر به آنها گوش بدهیم، پیامشان میتواند بسیار ارزشمند باشد. در ادامه این مقاله، توضیحات بیشتری در این مورد داده خواهد شد.) همچنین مدیریت کردن احساسات منفی به این معنا است که ما میتوانیم بدون انکار این واقعیت که آنها را احساس میکنیم، چنین احساساتی را کنترل کنیم.
احساسات منفی مقابل احساسات مثبت
هنگامی که ما درباره بهاصطلاح احساسات منفی صحبت میکنیم، مهم است بهیاد داشته باشیم که این احساسات بهخودیخود منفی یا بد نیستند، بلکه آنها مخالف مثبت بودن هستند. احساسات وما خوب یا بد نیستند، آنها فقط حالتها و نشانههایی هستند که باعث میشوند توجه بیشتری به دلایل و عوامل این احساسات داشته باشیم و به این ترتیب به ما انگیزه میدهند تا اقداماتی انجام دهیم.تجربه کردن احساسات منفی مانند بیشتر احساسات به دلایل مشخصی ایجاد میشوند و تجربه کردن آنها میتواند کاملا سودمند باشد.
تاثیراحساسات منفی
عصبانیت، ترس، رنجش، ناامیدی و اضطراب حالتهای روانی هستند که بسیاری از افراد بهطور روزمره آنها را تجربه میکنند اما در تلاش هستند تا آنها را نادیده بگیرند. این حالتهای روانی منفی میتوانند استرس بیشتری در بدن و ذهن شما ایجاد کنند که نهتنها ناراحتکننده است، بلکه اگر استرس به یک عارضه مزمن تبدیل شود، میتواند باعث بروز مشکلاتی برای سلامتی شما نیز شود. هیچ فردی دوست ندارد احساس ناراحتی کند، درنتیجه بسیار طبیعی است که بخواهیم از این احساسات فرار کنیم، همچنین استرس مدیریتنشده واقعا خطرناک است. با وجود این، گاهی افراد گمان میکنند که این احساسات برای همیشه همراهشان خواهد بود یا اینکه مشکل اصلی خود این احساسات هستند.در اکثر موارد، این احساسات سودمند هستند، چراکه میتوانند پیامی برای ما داشته باشند. برای مثال، خشم و اضطراب نشان میدهند که لازم است چیزی تغییر کند و شاید رفاه ما بهخطر افتاده است. ترس نشانه این است که سطح ایمنی شما کاهش یافته است. اساسا احساسات منفی وجود دارند تا به ما هشدار دهند که لازم است چیزی تغییر کند و به ما انگیزه میدهند که این تغییر را ایجاد کنیم.روانشناسان مثبت نیز بر این باورند که اگرچه احساسات مثبت مانند امیدواری، مزایای زیادی دارند، اما برخی تأثیرات منفی نیز وجود دارد که میتواند با آنها همراه شود. برای مثال خوشبینی مزایای بسیار زیادی برای سلامتی، خوشحالی و موفقیت فردی ما دارد، اما خوشبینی کنترلنشده میتواند منجر به انتظارات غیرواقعبینانه و حتی ریسکهای خطرناک شود که ما را متضرر کند و در نتیجه میتواند احساسات منفی زیادی با خود به همراه داشته باشد. اما حالتهای روانی آزاردهندهتر مانند اضطراب میتواند ما را تحریک کند تا تغییراتی ایجاد کنیم که باعث موفقیت بیشتر و کاهش خطر شود.یکی از دلایلی که نباید احساسات منفی را نادیده گرفت این است که آنها طراحی شدهاند که ما را ایمن و دارای انگیزه نگه دارند تا زندگیمان را بهبود دهیم، درست مانند احساسات مثبت.
راهکارهای مدیریت احساسات منفی
حوزه روانشناسی مثبت به تحقیقاتی میپردازد که نهتنها بر روی این موضوع متمرکز است که چه چیزی ما را خوشحال، پرانرژی و موفق میکند، بلکه به جنبه تاریک خوشحالی نیز توجه میکند. اخیرا یاد گرفتهایم که احساسات منفی چه تأثیری روی ما میگذارند و با آنها چه کار کنیم و چگونه میتوانیم از نظر احساسی سالم بمانیم. درست مانند احساسات منفی که مزایایی به همراه دارند، مضراتی نیز در مثبت بودن دروغین» وجود دارد که ما از داشتن آنها احساس شرمندگی میکنیم و میخواهیم آنها را نادیده بگیریم یا وانمود کنیم که احساس مثبت بیشتری داریم. بهترین استراتژی این است که حالتهای منفی را بپذیریم. البته شرکت کردن در فعالیتهایی که میتوانند این احساسات منفی را به تعادل برسانند نیز میتواند روش خوبی باشد.
اگر شما افکار منفی داشته باشید مانند: من احتمالا در پروژه جدید موفق نمیشوم»، او واقعا مرا دوست ندارد» و من دوباره کار را درست انجام نمی دهم.». این جملات در نتیجه باورهای منفی است که پیشتر در زندگی شما وجود داشته است. برای مثال در جمله من احتمالا در پروژه جدید موفق نمیشوم » در نتیجه این باور می تواند باشد: من آنقدرها خوب کار نمیکنم» و من توانایی کافی ندارم». و همچنین جمله من دوباره کار را درست انجام نمی دهم.» نتیجه این باور میتواند باشد: من هیچ کاری را به طور مطلوب نمی توانم انجام دهم».بنابراین عاملی که شما را از رسیدن به موفقیت و شادمانی بازمی دارد افکار منفی نیست بلکه باید گفت این افکار بازتاب نوع نگاه شما به جهان است. شما همیشه با باورهای خود درباره زندگی، مردم و خودتان زندگی می کنید. حتی اگر شما از افکار منفی خلاص شوید باز هم باورها در زندگی شما وجود دارند.
دورشدن از افکار منفی
اگر شما سعی کنید از افکار منفی خود فرار کنید ؛ نمی توانید آنها را از بین ببرید. در بدترین حالت شما فقط نتوانستید در حذف این افکار موفق شوید. اما در بهترین حالت این افکار از ذهن شما دور شده اند ولی هنوز از بین نرفته اند بلکه به صورت پنهانی هدایت میشوند. این افکار مثل توپی هستند که تلاش می کنید زیر آب نگه دارید. شما میتوانید برای مدت کوتاهی توپ را زیر آب نگه دارید اما در نهایت از این کار خسته می شوید و توپ از خارج می شود. باورهایی که درباره خود و زندگی دارید عامل به وجود آمدن افکار منفی شماست،در این شرایط مثبت اندیشی فایده ای ندارد. چون ممکن است حتی هنگامی که هیچ فکر منفی ندارید دچار سوءظن شده و برای خلاص شدن از شر افکار منفی انرژی خود را هدر دهید.علاوه براین افکار و احساسات سرکوب شده معمولا زمانی که انتظارش را ندارید در رفتارتان آشکار می شوند. اغلب این افکار به صورت اضطراب و نگرانی خود را نشان میدهند و این در حالی است که ما از منبع این اضطراب و نگرانی ها بی اطلاع هستیم و گمان می کنیم بدون دلیل بروز کرده اند. تحقیقات زیادی نشان می دهند که سرکوب احساسات منفی باعث بروز بیماری می شود.به جای سرکوب بهتر است وجود این افکار و احساسات را تایید کنیم. برخی انسانها هر روز جلوی آینه می ایستند و با صدای بلند میگویند من خیلی خوب هستم. من می توانم.» به ندرت پیش می آید که این تمرین بتواند افکار شما را تغییر دهد. دلیل آن این است که شما میدانید آنچه را در مورد خودتان بر زبان می آورید صحیح نیست. وقتی با صدای بلند می گویید: من خیلی خوب هستم.» با خود می اندیشید: اما من میدانم اینطور نیست.»من می توانم.» - اما من میدانم اینطور نیست.» روش دیگر برای اینکه بفهمید چرا گفتن جملات مثبت همیشه جواب نمی دهد این است که از خود بپرسید: چه کسانی جلوی آینه می ایستند و جملات مثبت را تکرار می کنند؟» کسانی که واقعا به این جملات باور داشته باشند هرگز آنها را بر زبان نمی آورند. درواقع کسانی که جملات مثبت را درباره خودشان به کار می برند، می خواهند از افکار منفی فرار کنند.
از بین بردن افکار منفی
بنابراین اگر تفکر مثبت جواب نمی دهد پس راه حل چیست؟ همان طور که دیدیم باورهای منفی ما تقریبا تمام افکار منفی ما را به وجود می آورند. یک باور در واقع همان چیزی است که ما احساس میکنیم واقعیت دارد. تا زمانی که ما احساس میکنیم: من خیلی خوب نیستم. من از عهده کارهایم بر نمی آیم.» این جملات واقعا در مورد ما صحیح است. و ما بر مبنای آنها زندگی میکنیم. این باورهای ما هستند که به ما می گویند چگونه احساس کنیم، چگونه زندگی کنیم و چگونه بفهمیم.تنها راه مؤثر برای از بین بردن افکار و باورهای منفی این است که باورهای زندگی خودمان را تغییر دهیم نه اینکه سعی کنیم بر افکار منفی سرپوش بگذاریم و یا وانمود کنیم افکار منفی از بین رفته اند.
باورهای منفی را از بین ببرید
منبع اولیه احتمالی یک باور زندگی خود را پیدا کنید. چه اتفاقی افتاد که به این باور رسیدید؟ برای مثال بیشتر والدین وقتی فرزندانشان مطابق میل آنها رفتار نمی کنند آنها را مورد سرزنش قرار می دهند و این کار باعث به وجود آمدن این باور می شود:من خیلی خوب نیستم.» فرزندان به حضور فیزیکی والدین خود نیاز دارند. با توجه به این نکته در صورتی که والدین این حضور فیزیکی را از فرزندان خود دریغ کنند باعث میشود این باور در آنها به وجود بیاید: من مهم نیستم.»هنگامی که منبع یک باور مشخص شد متوجه میشوید که باور شما تفسیری از تجربیات شما است. بنابراین تفاسیر دیگری هم برای باور شما میتواند وجود داشته باشد. در اینجاست که متوجه میشوید باور شما تنها بخشی از واقعیت است و نه تمام واقعیت.برای مثال وقتی از سوی والدین خود برای انجام ندادن کاری سرزنش میشوید میتوان اینطور برداشت کرد که شما از عهده آن کار بر نمیآیید. همچنین میتوان اینطور تفسیر کرد که پدر و مادر شما انتظارات غیرمنطقی از شما دارند. یا ممکن است پدرو مادر شما در مورد توانایی شما برای انجام کاری اشتباه کرده باشند. و یا ممکن است شما در انجام دادن کار بخصوصی توانایی نداشته باشید. مسلم است که نمیتوان نتیجه گرفت شما برای کارهای دیگر هم توانایی ندارید. ممکن است شما به دلیل کم سن و سال بودن نتوانید کاری را انجام دهید و این به معنی این نیست که هرگز نمی توانید آن کار را انجام دهید.
میتوان باور را دید؟
خودتان را در حوادثی که باعث ایجاد یک باور شدند قرار دهید و از بیرون به خودتان بنگرید و از خودتان بپرسید: آیا میتوانم آن باور زندگی ام را ببینم؟» پاسخ افراد به این سؤال همیشه این است: بله، شما هم اگر آنجا بودید می توانستید ببینید» حال از خود بپرسید: آیا من واقعا میتوانم آن را ببینم؟» اگر شما واقعا بتوانید یک باور زندگی خود را ببینید باید بتوانید آن را با یک رنگ، شکل و موقعیت توصیف کنید. حال آنکه نمی توانید توصیفی از ظاهر یک باور داشته باشید. در حقیقت شما نمی توانید یک باور را ببینید بلکه فقط حوادث و رویدادها را می بینید. باورها فقط در ذهن شما نقش میبندند. علتی که برای یک فکر منفی پیدا کردید و ادعا میکنید که میتوانید آن را ببینید در واقع فقط یک تفسیر از تمام تفاسیری است که در ذهن شما به وجود آمده است. شاید از خودتان بپرسید پس رویدادهایی که باعث به وجود آمدن یک باور شده اند هیچ معنا و مفهومی ندارند؟ قبل از اینکه شما به آنها معنی بدهید چه مفهومی داشتند؟ میتوانید دریابید که این رویدادها مفاهیم متعددی دارند. البته هیچ مفهوم واحدی برای آنها نمی توان متصور شد. میتوان گفت رویدادها مفهوم مشخص و ثابتی ندارند و این شما هستید که در ذهن خود به آنها مفهوم میدهید. به طور خلاصه میتوان گفت: باورها واقعیاتی هستند که احساس میکنیم حقیقت دارند. آنها حقایق جهان پیرامون ما میباشند. ما باورهای خودمان را قبول داریم چون تصور می کنیم می توانیم آنها را ببینیم. به جای اینکه مثبت بیاندیشید سعی کنید باورهایی که باعث به وجود آمدن افکار منفی شدند را از بین ببرید. زمانی که برای مثبت فکر کردن تلاش نمی کنید در واقع مثبت خواهید بود.
حتما برای شما هم پیش آمده که در جمعی قرار گرفتید و توجهتان به سمت خوشخندهترین فرد جمع جلب شده است. احتمالا پیش خودتان او را یک فرد مهربان، سرزنده و موفق یافتهاید و فکر کردهاید که خودتان چرا شاد نیستید؟ اگر جزو آدم های شاد نیستید و دوست دارید برای داشتن زندگی شادتر، در تفکر و رفتار خود تغییر ایجاد کنید به نکاتی که در این مقاله ذکر شدهاند، توجه کنید.همه میخواهند شاد باشند اما چه تعداد از آدمها میتوانند مدعی شوند که واقعا شاد هستند؟ اگر خودتان جزو آدم های شاد نباشید، احتمالا یک فرد شاد را در اطراف خود میشناسید. حال میخواهیم ببینیم آدم های شاد چه خصوصیات رفتاری متمایزی دارند.
آنها آدمهای خوبی هستند
ممکن است این صفت کمی کلی بهنظر بیاید، اما آدمهای شاد معمولا خوب و مهربان هستند. آنها در هر جمعی که قرار بگیرند محبوباند. آنها متواضع، صمیمی، باملاحظه و یاریرساناند. حسود نیستند و وقتشان را با غرزدن و شایعهپراکنی تلف نمیکنند. بهنظر میرسد صبرشان بیپایان است. ویژگیهای اینچنینی تنها میتواند در حس خشنودی عمیق آنها ریشه داشته باشد. آدمهای خوب جو اجتماعی مثبتی میسازند که همه چیز را برای اطرافیانشان راحت میکند.
آنها صادق هستند
خشنودی واقعی هرگز نمیتواند با دروغ همراه باشد. کسانی که به خودشان دروغ میگویند اغلب به دیگران نیز دروغ میگویند. مقدمه صداقت، داشتن ذهنی آگاه است. آدم های شاد خود را میشناسند و از نشاندادن خود واقعیشان واهمهای ندارند. آنها همیشه خودشان هستند و هیچوقت به پوشیدن نقاب یا وانمودکردن به رفتاری که متفاوت از خودشان باشد نیاز ندارند. وقتی به خودتان اجازه بدهید که خود واقعی و همیشگیتان باشید، زندگی هم برایتان راحتتر میشود. آدم های شاد با کنارزدن دروغها، به الگویی برای اطرافیانشان تبدیل میشوند که آنها را به رشد و شکوفایی تشویق میکنند.
آنها روحیه همکاری دارند
اینکه چرا افرادی که در مسابقهای برنده میشوند اغلب درباره کسانی که برای رسیدن به این موفقیت به آنها کمک کردهاند در سخنرانیشان صحبت میکنند، علت خاصی دارد و آن این است که هیچکس نمیتواند بهتنهایی چنین مسیری را طی کند و تصور اینکه تمام امتیازها را تنها یک نفر بهدست آورده برای آنها ناخوشایند است. برای اکثر این افراد، ایده برندهشدن یا بهتنهایی در صدر قرارگرفتن نشانه نادیده گرفتن دیگران و کمکهایشان است. کسانی که زحمتهای دیگران را در نظر میگیرند و لذت پیروزی را با دیگران به اشتراک میگذارند، از زندگی شادتری برخوردارند.
آنها لبخند زیبایی دارند
با تأثیر لبخند زدن روی خودتان و اطرافیانتان چقدر آشنایی دارید؟ یکی از ویژگیهای آدم های شاد، داشتن لبخند زیبا است. تفاوت چشمگیری میان لبخنن در برابر دوربین عکاسی و لبخنن از روی شادی وجود دارد. همه میتوانند لبخند بزنند اما آدم های شاد با تمام وجود و با تمام انرژیشان لبخند میزنند. خنده واقعی هیچوقت نمیتواند مصنوعی باشد.
آنها احساسات و افکار متعادلی دارند
آدم های شاد کوچکترین اتفاقات خوشایند زندگی را جشن میگیرند. این رفتار منابع شادیبخش را در دسترس آنها قرار میدهد که خیلی از مردم آن را نادیده میگیرند. در عین حال آنها به بسیاری از موارد جزئی که برای خیلیها آزاردهنده است اهمیت نمیدهند. آنها میدانند چه چیز ارزش دارد و از چه مسائلی باید چشمپوشی کرد. آدم های شاد قادرند بین خوشیها و ناخوشیها توازن برقرار کنند؛ در نتیجه با دید مثبت به زندگی، میتوانند هر مشکلی را به فرصتی برای رشد تبدیل کنند.
تاثیر گذاری مثبت
آدم های شاد معمولا تنها نیستند. آنها یا بهصورت آگاهانه بهدنبال یافتن دوستان و افرادی با عادتهای مشابه خودشان هستند یا قدرت تاثیرگذاری مثبت بر روی دیگران را دارند. خوشحالی و نشاط مسری است. اغلب مردم تمایل دارند از بهترین رفتارهایی که دوروبرشان می بینند سرمشق بگیرند. اگر مردم بهگونهای با اطرافیانشان برخورد کنند که دوست دارند دیگران هم همانطور با آنها رفتار کنند، نتیجهای فراگیر شکل میگیرد که حتی روی افرادی که فقط شاهد این رفتار هستند تأثیرگذار خواهد بود.
آنها در زمان حال زندگی میکنند
ارجنهادن به هر ثانیه باارزشی که میگذرد، یک بخش اساسی احساس شادی است. اگر زندگی کردن در زمان حال اینقدر آسان است چرا بسیاری از مردم وقت خود را صرف فکرکردن درباره گذشته و آینده میکنند؟ آدم های شاد از موقعیت خود راضی هستند.آنها نسبت به آنچه در لحظه درحال رویدادن است کاملا آگاهند و احساس خشنودی میکنند. این امر به آنها اجازه میدهد برخلاف دیگران که نسبت به همه چیز وسواس به خرج میدهند، موقعیتهای خوش زندگی را دریابند. این تنها بخش کوچکی از حضور پرانرژی آدم های شاد در همه موقعیتهای زندگیشان است.
آنها شنوندههای خوبی هستند
معاشرت چیزی فراتر از غرولندکردن است و جای تعجب ندارد که چرا هیچکس به حرفهای آدمهای غرغرو گوش نمیکند. آدم های شاد برای کسب اطلاعات جدید، همیشه به دنبال نوع نگاه تازهای هستند. احساسات دیگران عمیقا برای آنها مهم است. آدم های شاد برای یادگیری مداوم با خود یک تعهد همیشگی دارند و میدانند که سکوتکردن و گوش دادن به دیگران تنها راه انجام این کار است.
آنها کمتوقع هستند
واضح است که اگر توقع شما پایین باشد، به کمترین امکانات راضی خواهید بود. این ذهنیت رویکرد پایدارتر و غیرمادیتری را نسبت به زندگی شکل میدهد. کسانی که از اطرافیانشان توقع دارند همیشه در خدمت آنها باشند و دستوراتشان را اطاعت کنند، نیتی بیشتری هم نصیبشان میشود. شادی واقعی از درون سرچشمه میگیرد، نه از اعمال و رفتاری که خارج از ذهن رخ میدهد. آدم های شاد به این موضوع آگاهند. به همین دلیل آنها بهجای مسئولدانستن و توقعداشتن از دیگران، مشکلات و مسائل را با ذهنی باز میپذیرند تا به یافتن راه حل مناسب برای مسئله فکر کنند.
آنها قضاوت نمیکنند
آدم های شاد طبق تجربه خودشان میدانند که هر موقعیتی میتواند باعث ایجاد تغییراتی در همه ما شود. با این تفکر، نگهداشتن فکرهای بیهوده و حسادتورزیدن به دیگران کاری بیمعنی بهحساب میآید. آدم های شاد میدانند که انسانها نقطهضعفهای متفاوتی دارند و در وقت مناسب، ظرفیت آگاهی تازهای برای همه وجود خواهد داشت. این طرز تفکر، آدم های شاد را نسبت به کسانی که همیشه درحال قضاوت دیگران هستند به همنشینهای بهتر و صبورتری تبدیل میکند.
سخن آخر
طیکردن مسیر منتهی به شادی و رضایت کار آسانی نیست. این کار به فروتنی صادقانه نیاز دارد که بهطور طبیعی در همه انسانها وجود ندارد. آدم های شاد به دلایل خاصی محبوب و موفق هستند. هرکس که بهاندازه آنها لبخند بزند بدون شک در مسیر درستی قرار گرفته است.الان زمان آن رسیده که متوجه شوید چه چیزهایی میتوانید از این افراد یاد بگیرید. آدم های شاد دوست ندارند دیگران به آنها حسودی کنند. آنها میخواهند شادیشان را با دیگران قسمت کنند و برای یادگیری درسهایی که در محیط اطراف وجود دارد، به ایجاد انگیزه در دیگران بپردازند. آدم های شاد همواره درحال یادگیری نکات جدیدی هستند که در وجود افراد مختلف میبینند.
یکی از چیزهایی که خانواده راتحت تاثیر منفی خود قرار میدهد، خلق و خوی افسرده است که میتواند آسایش دیگران را مختل کند، پس اگر افسرده هستید برای تغییر رفتار خودتان اقدام کنید.افسردگی شدید را باید جدی گرفت. افسردگی شدید یعنی بی اشتهایی، بی حالی، بی تفاوتی و ناامیدی؛ در این وضعیت فرد مدت مدیدی خلق درستی ندارد: گریه میکند، در جمع ظاهر نمیشود، حساس است، بی تفاوت است، منفی باف است و متاسفانه این افراد به دنبال درمان نمیروند، در حالی که افسردگی یکی از درمان پذیر ترین بیماریهاست. اگر افسردگیتان شدید است بدون فوت وقت به روانپزشک مراجعه کنید. این نوع افسردگی احتمالا علل ارثی، هورمونی و شیمیایی دارد که با حوادث و افکار بد و هرگونه تنش فعال میشود. در غیر این صورت میتوانید از روشهای خود امدادی استفاده کنید:
رفتار
با افزایش تفریح، اجتناب از موقعیتهای ناراحت کننده، استراحت، ورزش، توقف فکر، کاهش نگرانیها، جبران خطاها وجلب حمایت میتوانید افسردگی را از خود دور کنید.
مشاهده
آدمهای افسرده دوست دارند وقایع را منفی ببینند. به خلق خود از یک تا ده نمره بدهید و دفتری برای ثبت وقایع مثبت و منفی روزمره داشته باشید. باید هر اتفاق مثبت را هر چند که بسیار هم کوچک باشد ثبت کنید. باید دوباره دیدن زیبایی را یاد گرفت. مسائل عادی مثل یک استکان چای، قدم زدن، کتاب خواندن، تماشای بچههایی که در راه مدرسه هستند، خرید، دیدن همسایهها، تلفن به یک دوست، اظهار نظر و. هم حتی نباید از قلم بیفتد. بعد از یک هفته نمرههایی که به خودتان داده اید و تعداد وقایع مثبت را در یک نمودار رسم کنید. ببینید خُلقتان چه قدر با کم و زیاد شدن وقایع مثبت بالا و پایین میرود. این کار نوع ساده ای از تجزیه و تحلیل رفتار است.
گام به گام حرکت کنید
باید برنامه داشت، باید هدف واقعی داشت. چند برنامه را برای اجرا در نظر بگیرید. رژیم غذایی، افزایش حضور بین مردم، دقیقتر نوشتن دفتر خاطرات روزانه و. بعد هر هدف را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید که در عرض یک روز یا کمتر میسر میشوند.
ارزیابی
به این شیوه میتوانید نقشتان را در موفقیت مشخص کنید و در شکست کاهش دهید: یک واقعیت مهم را که اخیرا رخ داده توضیح دهید. نقش دیگران، شانس یا سرنوشت در این ماجرا چه قدر بوده است؟ مسئولیت شما در این اتفاق چیست؟(تلاش، مهارت، توانایی، تجربه، ظاهر و.)به این نتیجه خواهید رسید که هوش، شخصیت و مهارتهای تان مسئول وقایع مثبت هستند.
تقویت
بعضی فکر میکنند که دادن پاداش به خود،خود خواهی و خود ستایی است. این افکار مانع استفاده از ابزارهای ارزشمند مثل تقویت خود و تمجید از خود میشوند. پیشنهاد میشود فهرستی از صفات مثبت خود را بنویسید.
اقدام کنید
از خانه بیرون بزنید و کارهای مفید بکنید. به پیشرفت خود جایزه بدهید، به نحوه انجام هر کار و لذت حاصل از آن نمره بدهید. زندگی از آنی که فکر میکنیم جالبتر است. خودتان را وادار به فعالیت کنید.
دوری از موقعیتهای ناخوشایند
روابط بین آدمها روی افسردگی بسیار موثر است. غالبا افسردگی بعد از انزوا و تنهایی به وجود میآید، پس تا میتوانید از این حالتها دوری کنید.
محیط را عوض کنید
شرایط کار، روابط خانوادگی، روابط تنش زا و. خُلق انسانها آیینه محیط شان است.
افکار منفی را کاهش دهید
این افکار مشخصه بیماران افسرده است: سختگیری، (من واقعا گند میزنم) منفی باف(من خوب شدنی نیستم)، عزت نفس پایین(من یعنی شکست) و نا امیدی(هیچ کاری نمیتوانم بکنم).باید از توقف فکر، افکار متضاد و تنبیه استفاده کرد یا افکار غمناک را به زمان یا مکان خاصی محدود کرد. افکار مثبت را افزایش دهید: رضایت از زندگی(زندگی چیز شگفت انگیزی است)تمجید از خود(من آدم متفکری هستم) مثبت گرایی(همه چیز درست میشود) اعتماد به نفس(خودم مشکل را حل میکنم). اینها باید جزئی از فکر شما بشوند.
در رفتار با دیگران هر قدر انسان دارای صفای باطن و رفتار نیکو» باشد به همان میزان در نظر دیگران پذیرفتنی تر و زیباتر جلوه میکند و به همان اندازه مورد احترام و پذیریش دیگران قرار خواهد گرفت. در برخی از روایات معصومین علیهمالسلام به طهارت درونی اشاره شده است. روایات زیادی هم بر طهارت در رفتار تاکید دارند که مباحث آن تحت عنوان آداب معاشرت و اخلاق نیکو مطرح میگردد. بنابر این اگر انسان در راه بندگی خداوند قدم بردارد و نور تقوا و معرفت پروردگار در دلش روشن گردد، دارای ابهت حقیقی و ریشه دار میگردد و در این حال اگر در برخورد با مردم خوش اخلاق و مهربان باشد و سخت گیری بی مورد و نابجا نداشته باشد و شکیبا و بردبار باشد و رعایت جانب اعتدال را بنماید، حتما در نظر انسانها با وقار و با شخصیت جلوه خواهد نمود و از نظر آنها قابل احترام و مورد پذیرش میباشد.اما اشکال کار این است که گاهی ما میخواهیم این ابهت و جلال را به طور ساختگی و بدون مایههای درونی و معنوی به خود ببندیم و از دیگران توقع داریم به چشم بزرگی به ما نگاه کنند. که این جایگاه اجتماعی یا به وجود نمیآید و یا اینکه ماندگار نخواهد بود. پس باید بکوشیم از طرفی در پرتو تقوا و عمل صالح ابهت اصیل و ماندگار را به دست آوریم و از طرفی دیگر در رفتار و برخورد با مردم حد اعتدال و میانه را رعایت کنیم تا در دل دیگران جا داشته باشیم.
آداب معاشرت
در اجتماع براى تنظیم روابط اجتماعى انسانها آداب و وظایفى وجود دارد که پایه آن بر ایمان به خدا و تقویت روح فضیلت و انسانیت قرار دارد. بنابراین شناخت این آداب در مرحله عمل و توانایى ایجاد ارتباط مناسب با قشرهاى مختلف جامعه از اهمیت بسیارى برخوردار است. امیرمومنان(ع) در یک دستور، خطوط كلى آداب معاشرت در مرحله عمل را این چنین بیان مىكند: خویشتن را میان خود و دیگران میزان قرار ده؛ آن چه را براى خود مىخواهى، براى دیگران بخواه و آن چه را براى خود خوش نمىدارى، براى دیگران نیز خوش مدار. به كسى ستم نكن، چنانكه دوست ندارى به تو ستم شود و به دیگران نیكى كن همانگونه كه دوستدارى به تو نیكى شود(نهجالبلاغه، نامه 31). همان طور که از این روایت بر میآید اساس روابط صحیح اجتماعی، داشتن رابطه متقابل است که در آن انسان آنچه را برای خود میپسندد باید برای دیگران نیز بپسندد و بر عکس. البته آداب معاشرت در مرحله عمل، بحث بسیار گستردهاى است و فقط به طور خلاصه مواردى از آن را در اینجا ذكر مىكنیم:
1ـ احترام به دیگران: پیامبر اسلام(ص) در حدیثى فرمودند: مسلمان كسى است كه مردم از دست و زبان او در آسایش باشند، یعنى در رفتار و گفتار خود هیچ زیانى به دیگران نرساند.
2ـ سلام و احوالپرسى: شایسته است یک مسلمان هنگام دیدار برادران دینى خود، با سلامى آرامش بخش و شادى آفرین، آنان را شاد و مسرور سازد و به این وسیله روابط اجتماعى خود را تحكیم بخشد.
3ـ زیبایى كلام: ما در سخن گفتن با دیگران دو وظیفه داریم؛ اول: سخنان خوب بگوییم و از سخنان زشت و خلاف ادب پرهیز كنیم. دوم: خوب و زیبا سخن گفتن: گاهى انسان سخنان خوبى دارد ولى آنها را درست بیان نمى كند. چنانچه شاعر گوید: هر سخن جایى و هر نكته مكانى دارد. به همین جهت در روایات بسیار سفارش شده كه قبل از سخن گفتن، كاملا فكر كنید تا نسنجیده سخنى نگویید.
درباره این سایت